علیكم اذ كنتم اعداء فالف بین قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا; و همگى به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسیله رحمت) چنگ زنید و پراكنده نشوید، و نعمتخدا را بر خود به یاد آورید كه چگونه دشمن یكدیگر بودید، و او میان شما الفت ایجاد كرد، و به بركت نعمت او برادر شدید» (آل عمران، آیه 103). قرآن تفرقه و اختلاف را در ردیف عذابهاى آسمانى عنوان كرده و مىفرماید: «قل هو القادر على ان یبعث علیكم عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او یلبسكم شیعا و یذیق بعضكم باس بعض; بگو خداوند قادر است كه از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، یا به صورت دسته هاى پراكنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یك از شما به وسیله دیگرى بچشاند» (انعام/ آیه 65).
قرآن به تفرقه افكنان هشدار داده و آنها را جداى از اسلام و دشمن مسلمانان معرفى كرده و با قاطعیت مىفرماید: «ان الذین فرقوا دینهم و كانوا شیعا لست منهم فی شىء انما امرهم الى الله؛ همانا كسانى كه آیین خود را پراكنده ساختند، و به گروههاى گوناگون تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطه اى با آنها ندارى، سر و كار آنها تنها با خدا است» (همان، آیه 159). قرآن، گروه گرایى و پراكندگى را از برنامه هاى مشركان دانسته، و مسلمانان را به شدت از آن نهى كرده و به انسجام تحت پوشش توحید دعوت فرموده و با صراحت مىفرماید: «و لاتكونوا من المشركین من الذین فرقوا دینهم و كانوا شیعا؛ از مشركین نباشید، از كسانى كه دین خود را پراكنده ساختند، و به دسته ها و گروهها تقسیم شدند» (روم، آیات 31 و 32).
حفظ اتحاد در بیان پیامبر (ص) و امامان (ع)
در گفتار پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) با تعبیرهاى جالب و عمیق به مساله وحدت و برادرى ترغیب شده و از هرگونه پراكندگى و تفرقه نهى گردیده است و در بعضى از این موارد به دلیل آن نیز اشاره شده است، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند گفتار از آنها جلب مىكنیم: پیامبر اكرم (ص) فرمود: «المسلمون ید على من سواهم؛ تمام مسلمانان مانند یک دست در برابر بیگانگان متحد هستند» (علاء الدین بن على المتقى، كنزالعمال، حدیث441) و نیز فرمود: «المسلمون كالرجل الواحد اذا اشتكى عضو من اعضائه تداعى له سائر جسده؛ مسلمانان نسبت به همدیگر هم چون یك مرد هستند كه هرگاه عضوى از اعضاى او دردمند شود، اعضاى دیگر او نیز احساس درد مىكنند» (همان، حدیث759). نظیر این مطلب با اندكى تفاوت از امام صادق (ع) نقل شده آنجا كه فرمود: «المؤمن اخو المؤمن كالجسد الواحد، ان اشتكى شیئا منه وجد الم ذلك فی سائر جسده؛ مؤمن برادر مؤمن است، مانند پیكرى كه هرگاه عضوى از آن دردمند شود، اعضاى دیگر هم احساس درد كند» (محمدبن یعقوب كلینى، اصول كافى، ج2، ص166). 1 - وحدت ملى بسترى براى ریزش فیضالهى از دیدگاه حضرت علىعلیه السلام خداوند در طول تاریخ بشرى هیچ نعمتى را با وجود اختلاف، به قوم و امتى عنایت ننموده است: «و ان اللهسبحانه لم یعط احدا بفرقة خیرا ممن مضىو لاممن بقى؛ خدای سبحان به هیچ کس از کسانی که در گذشته اند، و کسانی که باقی مانده اند از راه تفرقه خیری نرسانده است» (خطبه 176 نهج البلاغه). نه تنها اختلاف مانع نزول فیضهاى الهىمىشود حتى باعثسلب نعمتهاى موجود نیز مىگردد. چنان كه امام علىعلیه السلام با اشاره به سرانجام قوم بنىاسرائیل، چنین بیان مىكنند كه چگونه با رسوخ تفرقه بین آنها دوستىها و مهربانىها رخت بربست و پراكندگى و اختلاف سبب جنگ آنها علیه یكدیگر گردید و این اختلافات سبب شد كه خداوند، لباس عزت و فراوانى نعمتش را از آنان برگیرد. از نگاه امام علىعلیه السلام وحدت و با هم بودن است كه سبب یارى خداوند مىشود چرا كه «یدالله مع الجماعة؛ دستخدا با جماعت است». 2 - وحدت ملى و پیروزى در صحنههاىمختلف پیروزى و گسترش اسلام در سالهاى اولیه بعثت نتیجه همبستگى و وحدت مسلمانان بود. این ایمان و اتحاد بود كه آنان را چنان تربیت كرده بود كه فارغ از هر نوع دسته بندى و قوم سالارى، تحت لواى نبوىصلى الله علیه وآله، براىاعتلاى كلمه «لااله الاالله» جانفشانىمىنمودند و به بركت همین وحدت بود كه خداوند پیروزىهاى روز افزون را بر مسلمانان عنایت مىداشت. این كه اتحاد باعث پیروزى مىشود، یكقانون عام و قطعى است؛ به طورى كه اگر درجبهه حق «اختلاف» و در جبهه باطل «اتحاد» حاكم باشد، به طور قطع پیروزى از آن اهل باطل خواهد بود، به همین جهت حضرت على علیه السلام خطاب به لشكریان خویش مىفرمایند: «والله لاظنان هولاء القوم سیدالون منكم باجتماعهم على باطلهم و تفرقكم عن حقكم؛ به خدا سوگند من گمان دارم که این گروه به زودی (ارتش معاویه) قدرت را از چنگ شما بیرون آورند زیرا که آنان بر باطلشان اتفاق دارند و شما در حق خود تفرقه دارید» (خطبه 25 نهج البلاغه). 3 - وحدت ملى و ماندگارى انقلاب حضرت على علیه السلام براساس تجربه تاریخى خویش، راز تداوم انقلاب را پرهیز از اختلاف و ایجاد همبستگى و اتحاد ملت دانسته و مىفرمایند: «فالزموا كل امر لزمت العزة به شانهم و زاحت الاعداء له عنهم و مدتالعافیة به علیهم و انقادت النعمة له معهم، و وصلت الكرامة علیه حبلهم من الاجتنابللفرقة و للزوم للالفة و التعاض علیها والتواصىبها؛ به هر کاری که برایشان عزت آورد، و شر دشمنان را از آنان دور کرد، و بر مدت عافیت و سلامتی آنان افزود و نعمت ها را در اختیارشان گذاشت، و کرامت و بززگواری را به ریسمانشان بست که همان پرهیز از تفرقه، و چسبیدن به الفت و تشویق و سفارش یکدیگر به آن بود» (نهج البلاغه/ خطبه 192). یعنى از تفرقه و پراكندگى اجتناب ورزیدند و بر الفت و همگامى همت گماشتند و یكدیگر را برآن توصیه كردند. و در جاى دیگر ایشان وحدت را سبب قوت و قدرت و رفع نابسامانىهاى امت دانستهاند: «فانه لم یجتمع قوم قط على امر واحدالااشتد امرهم و استحكمت عقدتهم... لمیمتنع قوم قط الا دفع الله عنهم العلة، وكفاهم جوائح الذلة و هداهم الى معالم الملة» به طور قطع تاكنون ملتى بر آرمان خاصى وحدت پیدا نكرد، مگر آن كه قدرت گرفت و همبستگى آنان قوت یافت و هیچ ملتى قدرت و عزت نیافت مگر آن كه خداوند نابسامانى را از آنان برداشت و بلاى ذلت را از آنان دفع نمود و آنان را به نشانه هاى دین راهنمایى كرد. 4 - وحدت ملى پشتوانه اجراى حق وعدالت فقدان اتحاد و وحدت در هرجاى جامعه باعث هرج و مرج در آن نظام مىگردد و هنگامى كه هرج و مرج و ناامنى در كشور حاكم گردد، اجراى حق و عدالت میسر نخواهد بود. حضرت علىعلیه السلام مىفرمایند: «فقلنا: تعالوا نداوى، لایدرك الیوم باطفاءالنائره و تسكین العامة حتى یشتد الامر ویستجمع، فنقوى على وضع الحقفىمواضعه؛ گفتیم: بیایید چیزی را که امروز (به آسانی) قابل دسترسی نیست با خاموش کردن آتش فتنه و فرونشاندن خشم عموم درمان کنیم تا کارها به سامان رسد و انتظام یابد، آن گاه بتوانیم حق را در جای خود قرار دهیم» (نهج البلاغه، نامه 58). راهكارهاى تقویت وحدت اسلامى سخن گفتن از وحدت و شعار طرفدارى از آن و برگزارى سمینار و كنفرانس و دیدار برادران شیعه و سنى و آمد و شد طلاب و دانشجویان و گفتمان وحدت اسلامى با كسانى كه استقلال فكر و اندیشه ندارند و دیگران به جاى آنان فكر مىكنند راه به جایى نمىبرد. به نظر می رسد راهكارهاى وحدت عبارتند از:
امیرمؤمنان على (ع) در فرازى از یكى از خطبههایش خطاب به مسلمانان چنین فرمود: «و الزموا السواد الاعظم، فان یدالله مع الجماعة، و ایاكم والفرقة، فان الشاذ من الناس للشیطان، كما ان الشاذ من الغنم للذئب؛ و با انبوه مردم همراه گردید که دست خدا با جماعت (حق طلب) است. و از تفرقه و تکروی بپرهیزید که مردم تکرو بهره شیطان شوند، چنانکه گوسفند تکرو بهره گرگ گردد»(نهج البلاغه، خطبه127). امام على (ع) به قدرى نسبت به گروهك خوارج كه موجب تفرقه در میان سپاه آن حضرت شدند و با شعارهاى فریبنده براى خود دسته جدا كرده بودند، اظهار بیزارى مىكند كه به دنبال سخن فوق مىفرماید: «الا من دعا الى هذا الشعار فاقتلوه، ولو كان تحت عمامتى هذه؛ هوش دارید، هر کس به این شعار (تفرقه) فراخواند او را بکشید هر چند زیر این عمامه من باشد» (نهج البلاغه، خطبه127).
از این بیانات چنین استفاده مىشود كه رعایت حفظ اتحاد، ارزش بسیار عمیق و مهمى است كه پیامبر (ص) و امامان (ع) ما را به آن دعوت كردهاند، و به عكس گناه تفرقه افكنى و پراكندگى به قدرى بزرگ است كه به منادیان و پدید آورندگان آن به شدت هشدار داده شده، تا مسلمانان با اظهار تنفر از آنها و از هرگونه تفرقهافكنى، عوامل اختلاف را از جامعه خود طرد كرده و براى حفظ وحدت خود، از هیچ گونه كوششى دریغ ننمایند. وحدت و یك پارچگى اثر معجز آمیزى در پیشرفت اهداف، و سربلندى و پیروزى اجتماعات دارد، و در بقاى نظام و انقلاب اسلامى، پس از مساله اصل اسلام ناب، و اصل ولایت و رهبرى صحیح، هیچ موضوعى هم چون اتحاد و انسجام اقوام و ملتها اثربخش نیست، وحدت كلمه و همدلى و همرنگى مسلمانان صدر اسلام، شاگردان پیامبر (ص) اثر به سزایى در پیشرفتها و فتوحات شگفتانگیز اسلام داشت، چرا كه آنها به سخن پیامبر (ص) دل داده بودند كه فرموده بود: «المؤمن للمؤمن كالبنیان یشید بعضه بعضا؛ افراد با ایمان نسبت به یكدیگر همانند اجزاى یك ساختمانند كه هر جزیى از آن، جزء دیگر را محكم مىكند» و نیز فرمود: «المؤمنون كالنفس الواحدة ؛ مؤمنان همچون یك روح هستند» (ابوالفتوح رازى، تفسیر ابوالفتوح، ج2، ص450).
وحدت و انسجام در پیروزى انقلاب اسلامى، نقش اساسى داشت، امام خمینى - قدس سره - منادى وحدت بود، و همواره به آن سفارش مىكرد، و به تفرقه افكنان هشدار مىداد، و آسیبرسانى به هم پیوستگى ملت را گناه بزرگ مىشمرد. آرى نقش دین اسلام در ایجاد وحدت و برادرى، و نقش وحدت و برادرى در پیشبرد اهداف به قدرى براى دشمنان و استعمارگران، مهم و گران بود، كه براى نفوذ خود به كشورهاى اسلامى بیشترین سعى خود را براى ایجاد تفرقه نمودند، و با تز «تفرقه بینداز و حكومت كن» وارد میدان شدند، و در این راستا خسارتهاى جبران ناپذیرى به اسلام و مسلمانان وارد ساختند، چرا كه آنها راز و رمز پیروزىهاى چشمگیر مسلمانان در ابعاد گوناگون را همان فشردگى و انضباط و به هم پیوستگى آنها مىدانستند.
به گفته «جان دیون پورت» دانشمند معروف انگلیسى «. . . محمد یك نفر ساده، در پرتو اتحاد قبایل پراكنده كوچك و برهنه و گرسنه، كشور خودش را به یك جامعه فشرده و با انضباط تبدیل نمود، و در میان ملل روى زمین آنها را با صفات و اخلاق تازهاى معرفى كرد، و در كمتر از سى سال، این طرز و روش، امپراطور قسطنطنیه را مغلوب كرد، و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بینالنهرین و مصر را تسخیر كرد، و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا كرانه دریاى خزر و تا رود سیحون گسترش داد . . .» (جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، ص77 ).
«وحدت»، از مقدماتى است كه اساس و انسجام و پویایى یك نظام را تشكیل داده و رمز ماندگارى آن مىباشد. با مراجعه به كلمات علىعلیه السلام چنینمىتوان استنباط نمود كه: «اتحاد» امرىفطرى و طبیعى مىباشد و انسان با روحیه نوع دوستى پدید آمده است. بنابراین آنچه كه باید به ریشهیابى آن پرداخت، «اختلاف» است، چرا كه «اتحاد» ریشه در فطرت انساندارد.
در خطبه 113 نهج البلاغه آمده است: «انما انتم اخوان على دین الله، مافرق بینكم الا خبث السرائر و سوء الضمائر. فلاتوازرون و لاتناصحون، و لاتباذلون ولاتوادون؛ شما بر اساس دین خدا برادران یکدیگرید، چیزی جز آلودگی درون ها و بدی نیت ها شما را از هم جدا نکرده، به همین دلیل یکدیگر را یاری نمی دهید، و خیرخواهی هم نمی کنید و به بیکدیگر بذل و بخشش ندارید، و با هم دوستی نمی ورزید».
گرچه وحدت گرایى، فطرى است اما امور فطرى نیازمند پرورش و توجه مىباشد و بىتوجهى و عدم اهتمام به آن، موجب اینمىشود كه شكوفا نگردد و یا در معرض تندبادهاى روزگار قرار گیرد، به همین جهت امیرالمؤمنین علىعلیه السلام براى تقویت این امر فطرى در بین امت پیامبر بسیار تلاشمىنمودند و خود را مشتاقترین شخص به وحدت اسلامى به شمار مىآوردند: «لیس رجل - فاعلم - احرص علىجماعة امة محمدصلى الله علیه وآله و الفتها منى ابتغىبذلك حسن الثواب; و.. .كرم المآب؛ بدان هیچ كس از من بر اتحاد و همبستگىدر امت محمدصلى الله علیه وآله حریصتر نیست، من دراین كار خواستار پاداش نیكو...و بازگشت به جایگاه نیكو هستم» (نامه 78 نهج البلاغه). با مطالعه سخنان امام علىعلیه السلام مىتوان به برخى از دلائلى كه ایشان براساس آن بر مقوله وحدت تاكید مىنمودند، دست یافت از جمله:
هیچ عاقلى از تفرقه و اختلاف تمجید و طرفدارى نمىكند، آرمان وحدت از آرمانهاى فراجناحى فراملیتى، فرامذهبى و آرزوهاى بینالمللى جامعه بشرى است. در دنیاى تشیع، عالم اسلام، مستضعفان و كل بشریت، همه در اعماق فطرت از جنگ و جدال و دوگانگى و اختلاف و تفرقه و خصومت نفرت دارند و خواهان همفكرى و همگرایى و همكارى و ارتباط و تعاون هستند. در اینكه شیطان بزرگ و شیاطین داخلى و انگیزه هاى شیطانى، عامل اصلى تفرقه و جدایى فرزندان قرآن و اسلام است و سیاستهاى فرعون برنامه ریزى و جهت بخشى و اجرا و نظارت و تحكیم و تقویت«مبانى»، «روشها» و «انگیزه» هاى اختلاف را بر عهده دارد، هیچ مسلمان بیدار و هوشیارى تردید ندارد. گویى وحدت «آرمان شهرى» است كه گرد و غبار جاهطلبى، جهل و غرور و ... جاده و مسیر آن را پوشانده است گویى اتحاد فرزندان اسلام، مدینه فاضله آسمانى است كه پرواز هواپیماها و اقمار زمین بدانجا لغو شده است و شاید هم اتحاد «جزیره»ى سعادت بشریت است كه كشتىها و ناخدایان زمینى هنوز آن را كشف نكردهاند. حقیقت این است كه خداى مهربان سمت و سو و راه و رسم دستیابى به وحدت را به ما آموخته و عطش دستیابى به این«آب حیات» را در درون ما به ودیعت نهاده است.
بشنو از نى چون حكایت مىكند*** از جداییها شكایت مىكند
قرب و رضاى الهى مقصد اعلاى جامعه بشرى و عشق حقپرستى نیروى حركت مقدسانسانى است. انسان در پرتو «ایمان» به «عبادت» مىرسد و در سایه عبادت به «تقوا» دست مىیابد و ایمان و تقواى الهى محور اصلى وحدت اجتماعى است. عبادت «الله» زیربناى «آزادى» از زنجیرهاى جهل و جور و جیره است و بدون ایمان قرآنى و تقواى الهى، بشر در زندان معروف «زر و زور و تزویر» مىمیرد. از دیدگاه اسلام و تشیع، «قرآن» كتاب راهنماى وحدت و هماهنگى و معرفت و محبت اهل بیت(ع) محور و مدار حركت اجتماعى است. در قلمرو تفكر و اندیشه، «ایمان» حبل المتین یگانگى جامعه بشرى است. (واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا؛ و همگی به رشته الهی در آویزید و پراکنده نشوید، آل عمران/ 103). ایمان واحد، قرآن واحد و رهبرى واحد اضلاع مثلث «وحدت» است. وحدت تنها در سایه جهانبینى مشترك، قوانین مشترك ورهبرى مشترك امكانپذیر است و این سه عامل بزرگ اتحاد جهانى از آسمان فرود آمده و خداى جهانآفرین آن را در اختیار بشر قرار داده است و سرانجام هم، انسانها، با ایمان و عبادت الهى و پذیرش قرآن و حكومت جهانى حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پیش نیازهاى «وحدت جهانى» را فراهم مىآورند.
1- برگزارى برنامه هاى گفتگوى علمى بین عالمان متعهد و مستقل شیعه و سنى درمورد اختلاف نظرهاى فقهى و سیاسى مثل ربا، كنترل موالید، موسیقى، حد و مرز ارتباط با كفار و ... ،
2- برگزارى سمینارهاى همفكرى در زمینه چگونگى مقابله با فرهنگ مهاجم غربى بین حوزه و دانشگاه،
3- تاسیس نهادى حوزوى و نه دولتى براى نظارت و كنترل برداشتهاى نادرست و جلوگیرى از تحریف معنوى قرآن و سنت،
4- تاسیس مركزى براى شناخت و معرفى دقیق اهل بیت(ع) و شبهه زدایى از زندگى آنان و جلوگیرى از تحریف سیماى عترت(ع)،
5- گسترش فرهنگ انس با قرآن و حدیث به جاى مسابقات فوتبال و شطرنج و ... در میان قشر جوان و نوجوان،
6- اهتمام به خودسازى و تقویت مساجد و نماز و زیارت و توسل و دعا و عبادت،
7- دفاع از آزادى اندیشه و بیان در چارچوب قرآن و سنت و مقابله با توهین و تحقیر دین و انبیاء و اصول تفكر اسلامى،
8- حمل گفتار و رفتار مؤمنین بر صحت و پرهیز از اتهام بیجا و طى مراحل امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى،
9- تفاهم و گفتگو باواژه ها و اصطلاحات فرهنگ اسلامى و خوددارى از حضور و شركت در مجامعى كه با اصطلاحات و فرهنگ غیرمكتبى در مورد اسلام و مسلمین سخن مىگویند،
10- احیاى روحیه خودباورى و نفى غربزدگى حاكم بر اغلب جوامع اسلامى،
11- خرافهزدایى و پاكسازى فرهنگ دینباوران از خرافه و دروغ و پیرایه هاى تفرقه انگیز،
12- افزایش ارتباطات و دید و بازدید علمى بین حوزه و دانشگاه و مراكز فرهنگىدنیاى اسلام،
13- توجه به دشمن اصلى و مقابله با وابستگان فكرى، سیاسى و افشاى مزدوران كفر جهانى در دنیاى اسلام،
14- معرفى تلاشهاى وحدت آفرین انبیاء و معصومین(ع) و اسوه هاى وحدت اسلامى به نسل جوان دنیاى اسلام و امثال این اقدامات راهكارهاى وحدت و استقرار اخوت اسلامى است. براى تحقق وحدت، گروهى از ما در عقیده و برخى در عمل، جمعى هم در هر دو بخش، گروهى از مسلمانان جامعه ما به خداشناسى بیشتر نیاز دارند و گروهى دیگر به مردمشناسى. خداشناسى عامل تقویت توحید عملى است و مردمشناسى زمینه توفیق در عدالت اجتماعى. شرك عقیدتى به ظلم اجتماعى مىانجامد و ظلم به كفر. قرب به خدا عامل اصلى وحدت انسانهاست و تقرب به آمریكا و شیطان با آرمان بلند تقریب بین مذاهب اسلامى و اتحاد عالم اسلام فرسنگها فاصله دارد.
نظرات شما عزیزان: