3-منزوی کردن روحانیّت:
یکی دیگر از آسیب ها در مراحل مختلف انقلاب،منزوی کردن روحانیّت و تلاش برای برکناری آن ها از سیاست می باشد.طفداران سکولاریزم در ایران و همچنین کسانی که در خارج از ایران،چشم طمع به کشور ما دوخته اند،با تز جدایی دین از سیاست بر این باورند که روحانیّت باید از دخالت در امور سیاسی کشور اجتناب کند.
طرح جدایی روحانیّت از سیاست در هندسهء معرفتی حضرت امام و آسیب شناسی وی از نظام انقلاب اسلامی،از اهمیّت والایی برخوردار است.در اندیشه حضرت امام،طرح جدایی سیاست از روحانیّت،چیز تازه ای نیست بلکه این مسأله در زمان بنی امیّه طرح شد و در زمان بنی عبّاس قوت گرفت و در زمان های اخیر هم دست های بیگانه به این مسأله دامن زدند. «12» به نظر امام خمینی این طرح یکی از نقشه های بزرگ استعمار است که در کشور ما در اذهان برخی از خود باخت گان فرهنگ غرب رسوخ کرده است.ایشان می فرمایند«مسألهء جدا بودن دین از سیاست،مسأله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند حتّی ما را هم مشتبه کردند.حتی کلمهء آخوند سیاسی یک کلمهء فحش است در محیط ما،«فلان آخوند سیاسی است»در صورتی که آقایان خواندند در دعاهای معتبر«ساسة العباد» «13» مع ذلک از بس تزریق شده است،از بس اشتباه کاری شده است،ما خودمان هم باورمان آمده است که دین از سیاست جداست.آخوند در محراب برود و شاه هم مشغول دزدیش باشد!» «14»
ایشان بعد از اینکه برنامهء جدایی روحانیّت از سیاست را القای اجانب و شیاطین معرّفی می کند،علّت امر را در این می داند که دشمنان انقلاب بعد از مطالعه و بررسی به این نکته پی بردند که اگر چنانچه قشر روحانی وارد صحنهء سیاست بشود،با داشتن پشتوانهء عظیمی از ملت ها،این ها(دشمنان)نمی توانند نقشه هایشان را عملی کنند،فلذا به طور عموم این مطلب را القا کردند که روحانیّت باید به سراغ عبادت و علم برود نه مسایل اجرایی و سیاسی.امام در مقابل چنین طرز تفکّری،می فرمایند:«روحانیین باید در صحنه باشند،باید همه این حرف های نامربوطی که زده بودند و شما را می خواستند از دخالت در امور جامعه کنار بگذارند.همه آن ها را پشت سر بگذارید و گذاشتید پشت سر». «15»
یکی از بهانه هایی که طرفداراان جدایی روحانیّت از سیاست می خواهند به وسیلهء آن این طرح را عمل کنند.توسّل به قداست روحانیّت است؛به خاطر محفوظ ماندن قد است روحانیّت،این ها باید از دخالت در امور مملکتی خودداری ورزند.حضرت امام با تذکّر به این نکته،ریشه و خواستگاه آن را غرب می داند«ین یک شیوه ای است که غربیها به کار بردند و وابستگان آن ها هم از آن ها تقلید کردند.به اسم اینکه قداست این ها محفوظ باشد،یعنی این ها همان بروند توی مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد و کاری به مملکت و کاری به دولت و کاری به مجلس و کاری به دیگر قشرهایی که باید باشد،نداشته باشند،این ها را بگذارند برای چپاولگرها و دعا و ذکر خودشان را بگویند و کاری نداشته باشند.این یک برنامه ای است که ریخته شده است و ریخته شده بوده است،در سال های طولانی و در زمان این پدر و پسر دامن زیاد زده شده است،این حرف آن هاست». «16»
حضرت امام علاوه بر اینکه معتقد است روحانیّت باید در متن سیاست باشد،بلکه اساسا اسلام را یک دین سیاسی می داند
می فرمایند:«حرف ما این است که نه روحانی تنها،همه قشرها باید در سیاست دخالت بکنند،سیاست یک ارثی نیست که مال دولت باشد یا مال مجلس باشد یا مال افراد خاصّی باشد.سیاست معنایش همین وضع آن چیزهایی که در یک کشوری می گذرد از حیث ادارهء آن کشور، همه اهالی این کشور در این معنا حق دارند.خانم ها حق دارند در سیاست دخالت بکنند،تکلیفشان این است،روحانیون هم حق دارند در سیاست دخالت بکنند،تکلیف آن هاست.دین اسلام یک دین سیاسی است که همه چیزش سیاست است حتّی عبادتش». «17»
4-آسیب پذیری روحانیّت:
یکی از آسیب های انقلاب اسلامی،حذف و انزوای روحانیّت است امّا به دلیل اهمیّت جایگاه و نقش روحانیّت در تاریخ معاصر ایران و در نظام جمهوری اسلامی،ورود آنان به این عرصه هم واجد آسیب هایی است که می تواند تهدیدکنندهء انقلاب اسلامی باشد و لزوم حضور مستمرّ روحانیّت قطعا باید با توجه به همه جوانب تفسیر شود،اگر در گذشته این خطر وجود داشت که با زور و فریب روحانیّت را از صحنه حذف کنند،امروز با وجود عدم امکان مقابلهء مستقیم با روحانیّت، نفوذ دادن عناصر فاسد و منحرف در حوزه ها و استفاده از جایگاه آنان وجود دارد که نوعی آسیب برای اصل ورود روحانیّت در عرصهء سیاست تلقّی می شود که باید مواظب آن بود و چه بسا افرادی که اعتقادی به اصل روحانیّت و حوزه ها ندارد و یا افراد سودجو و حیله گر صرفاً به دلیل استفاده از جایگاه و پایگاه روحانیّت و مرجعیّت وارد این لباس شوند و پس از کسب اعتبار و مشروعیّت از حوزه ها،به مسلک پیشین خود بازگردند و ضربهء خود را به نظام و انقلاب اسلامی وارد کنند.از آنجا که با استقرار نظام جمهوری اسلامی و حضور روحانیّت در جایگاه رهبری نظام،نوعی مشروعیّت و وجههء الهی برای نظام اسلامی به وجود آمده است،برخورد و مقابلهء مستقیم و علنی با نظام اسلامی که ضمن مشروعیّت الهی حمایت توده ای و مردمی هم دارد،از هرکسی برنمی آید و تنها از جایگاهی مانند روحانیت و مرجعیت می توان به مشروعیت این نظام خدشه وارد کرد و روشنفکران جرأت و جسارت ورود به چنین عرصه ای را ندارند،اگر هم وارد شوند،حرف ها و ادّعاهایشان تأثیر و پذیرش مردمی پیدا نمی کند و همواره از بحران مشروعیّت رنج می برد.به همین دلیل روحانیّون نفوذی به عنوان جادّه صاف کن این،عناصر ممکن است ایفای نقش کنند.
امام در وصیتنامهء خود با اشاره به نقشه های شوم مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی برای براندازی اسلام،به حوزه های علمیه هشدار می دهد که مواظب نفوذ عناصر منحرف و نبهکار در حوزه باشد؛زیرا یکی از راه های با اهمیّت برای مقاصد ظوم آنان و درعین حال خطرناک برای اسلام و حوزه های علمیه،نفوذ دادن عناصر منحرف و تبهکار در حوزه های اسلامی است که در کوتاه مدت موجب بدنام شدن حوزه ها از طریق اعمال ناشایست و اخلاق و روش انحرافی آن ها است و در درازمدت نیز خطر عظیم تر آن،به مقامات بالا رسیدن یک یا چند شیّاد است که خود را بین توده ها و اقشار پاکدل مردم جا می زنند و با علاقمند کردن آنان به خود،در فرصت مناسب ضربهء مهلک خود را به حوزه های علمیه و اسلام وارد می کند. به همین دلیل،امام با اشاره به خطر نفوذی ها و عناصر فرصت طلب، به لزوم حفظ و هوشیاری،برای مقابله با آن ها تأکید می کنند و حوزه های علمیه را در این زمینه(نفوذ عناصر فرصت طلب)در اولویت قرار می دهند و وصیت می کنند که در شرایط پر خطر و توطئه خیز پس از پیروزی انقلاب،برای اصلاح و نظام دادن به حوزه ها قیام کنند و با برنامه ریزی دقیق و صحیح حوزه ها را از آسیب حفظ کنند.با اینکه قاطبهء علما و روحانیّت متعهّد،همواره به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اصلی ملّت ایران پایبندی داشته اند،وجود عناصر ناپاک و غیر متعهّد در این قشر نیز مورد اذعان امام است؛امام خطر و ضرر این ها را به لحاظ حسّاسیت جایگاهشان،مهم تر و بیشتر می دانند و می فرمایند:«...در هر قشری عناصر ناپاک و غیر متعهّد وجود دارد و روحانیّون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است و همیشه ضربات اصلی به این انقلاب را این دسته از روحانیّون وابسته و مقدّس مآب و دین فروش زده اند و می زنند». «18»
در جمهوری اسلامی،مسؤولیتی که بر دوش روحانیّت است،زیادتر از آن چیزی است که بر دوش دیگران است.همه مردم به روحانیّت چشم دوخته اند که ببینند روحانیّون که به یک قدرت ظاهری دست یافته اند،برخوردشان با ملّت چگونه است،آیا آنطوری است که قلم های مسموم می گوید که ما از دیکتاتوری پهلوی خارج شدیم و به دیکتاتوری عبا و عمّامه مبتلا شدیم؟ «اگر ما بهانه دست این ها بدهیم،یکی را صد می کنند و در خارج و داخل منتشر می کنند.اگر در داخل هم یک قدری ملاحظه بکنند،در خارج و در مجلاّت ممالک غربی و شرقی و این ها یک مطلب را صدّ مقابل می کنند و ما را معرفی می کنند به اینکه این ها تا قدرت دستشان نبود،هی می گفتند باید آزادی باشد،چه باشد،حالایی که قدرت دستشان آمده،خودشان
مشغول شده به اینکه با مردم بدرفتاری می کنند،الآن وظیفه شما آقایان روحانیّون(وفّقکم الله تعالی)یک وظیفه سنگینی است یعنی اینطور نیست هک مثل اشخاصی دیگر که وظیفه شخصی دارند،همه وظیفه دارند که خودشان را حفظ کنند و جهات اسلام را مراعات کنند، لکن شما چون که در رأس جامعه هستید و روحانی هستی و سرپرست ارواح مردم هستید،وظیفه شما دو چندان است بلکه صد چندان است، یعنی همان قدری که پست شما یک پست شرافتمندی است و از همه بالاتر است،مسؤولیّتتان هم یک مسئولیت بزرگی است که از همه مسؤولیتها بالاتر است». «19»
وجه دیگر آسیب پذیری روحانیّت و حوزه ها که به طور مستقیم در سرنوشت نطام و انقلاب تأثیر دارد.بروز و ظهور اختلاف و دسته بندی سیاسی بین روحانیّون است.با وجود اینکه اختلاف در همه اقشار و اصناف هست،اختلاف علما موجب سرایت اختلافات به مهء عرصه های جامعه و نفی وحدت کلمه می شود که عامل پیروزی انقلاب است.
امام در منشور روحانیّت که آخرین توصیه های ایشان به علما و حوزه هاست،برای نزدیک کردن جناح های درون روحانیّون،تلاش وافری نموده،اختلافات سیاسی و تجزیهء علما را به هر شکل مضر دانستند،به خصوص در شرایطی که اختلافات حادّ سیاسی بین دو جناح به حوزه نیز سرایت کرده و طلاّب و علمای جوان تحت عنوان طرفداری از فقه پویا و امثال آن،به جامعه مدرّسین حوزهء علمیّهء قم حمله و هتّاکی می کردند،امام این پیام را صادر کرد و صریحا هر دو دسته را نسبت به خطر دشمنان که از دیرباز برای اختلاف افکنی میان روحانیّون خود را آماده کرده اند،هشدار داد و تصریح نمود که غفلت از دشمن و سرگرم شدن به این اختلافات،همه چیز را بر باد می دهد که به سود هیچ یک از دو جناح و دو گروه روحانیّت نیست.
امام با مذموم دانستن اختلاف بین روحانیّون به هر شکلی که باشد، مثل بدبینی شدید به مسئولین بالا و یا مرزبندی بین فقه سنّتی و پویا،معتقدند که اگر طلاّب و مدرّسین حوزهء علمیّه با یکدیگر هماهنگ نباشند،هیچ چیز قابل پیش بینی نیست و نمی توان حدس زد کدامیک از این دو در نهایت موفّق می شود.چه بسا در اثر این اختلاف و تخریب همدیگر،عرصه برای حاکمیّت فکری روحانی نماها و متحجّرین فراهم شود.با همین نگرانی،امام«خاضعانه»می پرسد: «اگر بر فرض محال حاکمیّت فکری از آن روحانی نماها و متحجّرین گردد،روحانیّت انقلابی جواب خدا و مردم را چه می دهد؟» «20»
حضرت امام در منشور روحانیّت،روحانیّون وابسته و مقدّس نما را یکی از مهم ترین و خطرناک ترین آسیب ها برای انقلاب و«اسلام ناب محمّدی(ص)»ذکر می کند.«امروز عدّه ای با ژست تقدّس مآبی چنان تیشه به ریشهء دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این ندارند،خطر تحجّرگرایان و مقدّس نمایان احمق در حوزه های علمیّه کم نیست.طلاّب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خطّ و خال کوتاهی نکنند،این ها مروّج اسلام آمریکایی اند و دشمن رسول اللّه». «21»
علاوه بر سخنرانی ها و نصایحی که حضرت امام پیرامون انقلاب اسلامی داشتند،شهید مطهّری هم در آستانهء پیروزی انقلاب به این موضوع پرداخت و با استفاده از تجربه تاریخی نهضت(انقلاب)صدر اسلام و نهضت های اسلامی معاصر و نیز مبنای فلسفی و نظری خود، موضوع«آفات انقلاب»را مطرح کرده است.ایشان در سه کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی»«پیرامون جمهوری اسلامی»و«بررسی اجمالی نهضت های اسلامی»کم وبیش این موضوع را مطرح کرده است.
ایشان در کتاب«پیرامون انقلاب اسلامی»ابتدا بحث کلّی دربارهء انقلاب ها را مطرح می کند و بعد از آن انقلاب ایران را به طور اخص مورد بررسی قرار می دهد.تعریفی که ایشان از انقلاب ارائه می دهند، عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یا یک سرزمین، علیه نظم حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب.به بیان دیگر انقلاب از مقولهء عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم،به منظور استقرار وضعی دیگر.به این ترتیب معلوم می شود که ریشهء هر انقلاب دو چیز است،یکی نارضایتی و خشم از وضع موجود و دیگر،آرمان یک وضع مطلوب». «22»
به اعتقاد شهید مطهّری،نهضت ها مانند همه پدیده های دیگر ممکن است دچار آفت زدگی شوند.وظیفه رهبری نهضت است که پیشگیری کند و اگر احیاناً آفت نفوذ کرد،با وسایلی که در اختیار دارد و یا باید در اختیار بگیرد،آفت زدایی نماید.اگر رهبری یک نهضت، به آفت ها توجّه نداشته باشد یا در آفت زدایی سهل انگاری نماید.قطعا آن نهضت،عقیم یا تبدیل به ضدّ خود خواهد شد و اثر معکوس خواهد بخشید.آفاتی که یک انقلاب را تهدید می کند عبارتند از:
1-نفوذ اندیشه های بیگانه:
اندیشه های بیگانه از دو طریق نفوذ می کنند.یکی از طریق دشمنان.هنگامی که یک نهضت اجتماعی اوج می گیرد و جاذبه پیدا می کند و مکتب های دیگر را تحت الشّعاع قرار می دهد،پیروان مکتب های دیگر برای رخنه کردن در آن مکتب و پوسانیدن آن از درون، اندیشه های بیگانه را که با روح آن مکتب مغایر است،وارد آن مکتب می کنند و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت می اندازند و یا کم اثر می کنند،و دیگر از طریق دوستان و پیروان.گاهی پیروان خود مکتب به علّت ناآشنایی با مکتب،مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه های بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریّات را رنگ مکتب می دهند و عرضه می نمایند.
2-تجدّدگرایی افراطی:
از منظر استاد،تجدّدگرایی افراطی آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام هست،به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن،آفت بزرگی برای نهضت است و وظیفه رهبری نهضت است که جلوی آن را بگیرد.
از منظر استاد،متأسّفانه برخی آنچنان عوام زده هستند که تنها معیارشان سلیقهء عوام است و عوام هم گذشته گر است و به حال و آینده کاری ندارد.برخی دیگر که به مسائل روز توجّه دارند و دربارهء آینده می اندیشند،متأسّفانه سخاوت مندانه از اسلام مایه می گذارند،سلیقهء روز را معیار قرار می دهند و به نام اجتهاد آزاد،به جای آنکه اسلام را
معیار اسلام قرار دهند،زمان را معیار اسلام قرار می دهند. «22»
3-ناتمام گذاشتن:
به نظر شهید مطهّری،تاریخ نهضت های اسلامی صد ساله اخیر، یک نقصی را در رهبری روحانیّت نشان می دهد و آن اینکه روحانیّت نهضت هایی که رهبری کرده تا مرحله پیروزی بر خصم ادامه داده و از آن پس ادامه نداده و پی کار خود رفته و نتیجه زحمات او را دیگران و احیاناً دشمنان برده اند.مانند اینکه کسی زمین غصب شده اش را با قدرت و شدّت مطالبه کند و با صرف نیرو و بذل مال و جان،آن را از دست دشمن بگیرد،امّا بعد از اینکه زمین را از دست دشمن گرفت، بهره ای از آن نبرد و به جای او،دیگران از زمین وی سود ببرند. «24»
4-رخنه فرصت طلبان:
رخنه و نفوذ فرصت طلبان در درون یک انقلاب از آسیب های بزرگ هر انقلاب است.هر نهضت مادام که مراحل دشوار اوّلیه را طی می کند،سنگینی اش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است امّا زمانی که زحمات به بار نشست،سر و کله افراد فرصت طلب پیدا می شود.ایشان در یکی از مصاحبه های مطبوعاتی خود در این با ره می گوید:«همیشه یک نهضت بعد از اینکه پیروز می شود و دوران سختی های محض منقضی می گردد،فورا افراد فرصت طلب که از هر فرصتی استفاده می کنند،خودشان را می اندازند توی نهضت و بعد هم آنچنان تندتر از دیگران شعار می دهند و داد و فریاد می کنند که صدای انقلابیون او را تقریباً تحت الشّعاع قرار می دهند و اگر مراقبت نشود و جلوی این فرصت طلب ها اعم از افراد فرصت طلب یا گروه های فرصت طلب گرفته نشود،قهرا نهضت به خطر خواهد افتاد».
از منظر استاد،بررسی تاریخ اسلام نشان می دهد که بعد از وفات پیامبر(ص)مسیر انقلاب اسلامی که آن حضرت ایجاد کرده بودند، عوض شد و در اثر رخنه افراد فرصت طلب و رخنه دشمنان که تا دیروز با اسلام می جنگیدند،امّا بعدها با تغییر شکل و قیافه،خود را در صفوف مسلمانان داخل کرده بودند،مسیر این انقلاب و شکل و محتوای آن تا حدود زیادی عوض گردید و فرصت طلبان جای محتوای آن تا حدود زیادی عوض گردید و فرصت طلبان جای شخصیت های مؤمن به اسلام و اهداف اسلامی را گرفتند.طریدها وزیر شدند و کعب الاحبارها مشاور،و امّا ابوذرها و عمّارها به تبعیدگاه فرستاده شدند و یا در زیر لگد مچاله گشتند.
نهضت را اصلاح طلب آغاز می کند نه فرصت طلب،و همچنین آن را اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت،می تواند ادامه دهد نه فرصت طلب که در پی منافع خویش است.به هرحال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان علی رغم تظاهرات فریبنده شان،یکی از شرایط اصلی ادامه یک نهضت در مسیر اسلامی است.
5-ابهام طرح های آینده:
ابهام در طرح های آینده،یکی از آسیب هایی است که استاد مطهّری از آن به عنوان خطری در کمین انقلاب یاد می کند.تجربه نشان داده که روشن نبودن طرح آینده ضایعات اساسی به بار می آورد.
استاد شهید معتقد است که نهضت باید دارای طرح های روشن و خالی از ابهام و مورد قبول و تأیید رهبران ارائه دهد تا جلوی ضایعات گرفته شود.همچنین معتقد است که روحانیّت آن گروه مهندسی- اجتماعی مورد اعتماد جامعه است که به علل خاصّی در ارائه نقشه آینده نظام کوتاهی کرده است امّا در مقابل،گروه های دیگری هستند که طرح ها و نقشه هایشان مشخّص است و معلوم است که جامعه ایده آل از دید آن ها از نظر حکومت،از نظر قانون،آزادی،ثروت،مالکیّت، اصول قضایی و اصول اخلاقی چگونه جامعه ای است؟بر این اساس به حوزه های علمیه بالاخص و به دانشگاهیان مؤمن به طور عام فرض است که آینده انقلاب را به طور روشن مهندسی کنند و نقشه روشنی از افق ارائه دهند. «25»
6-ششمین آفتی که یک نهضت خدایی را تهدید می کند.از نوع معنی است،از نوع تغییر جهت دادن اندیشه هاست،از نوع انحراف یافتن مسیر نیت ها است.نهضت خدایی باید برای خدا آغاز یابد و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه غیر خدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شاملش گردد آن که نهضت خدایی آغاز می کند،باید جز به خدا نیندیشد؛توکّلش بر ذات مقدّس او باشد و دائماً حضور ذهنی داشته باشد که در حال بازگشتن به اوست. «26»
پی نوشت ها:
«(12)-ر.ک:صحیفهء نور،ج 16،ص 248.»
«(13)-«ساسة»جمع«سانس»به معنی مرد سیاست و نیز متولی امر است.این عبارت در زیارت جامعة کبیره وارد شده است.»
«(14)-صحیفهء نور،ج 5،ص 19.»
«(15)-صحیفهء نور،ج 15،ص 56.»
«(16)-صحیفهء نور،ج 9،ص 135.»
«(17)-ولایت فقیه،ص 16.ر.ک:روحانیت و سیاست از دیدگاه امام خمینی،تهیه و تنظیم؛رسول سعادتمند.»
«(18)-ایران معاصر،ص 54-55.»
«(19)-اخلاق و تهذیب روحانیت از دیدگاه امام خمینی،تهیه و تنظیم؛رسول سعادتمند (انتشارات تسلیم)،ص 94.»
«(20)-ایران معاصر،ص 55.»
«(21)-منشور روحانیت(دفتر انتشارات اسلامی)ص 13.»
«(22)-مرتضی مطهری،پیرامون انقلاب اسلامی(انتشارات اسلامی)ص 23.»
«(23)-پگاه اندیشه(ویژه سالگرد شهادت استاد مطهری)،ص 62.»
«(24)-مرتضی مطهری،بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر(انتشارات صدرا)،ص 92.»
«(25)-پگاه اندیشه،ص 63.»
«(26)-مطهری،پیشین،ص 56.
نظرات شما عزیزان: